top of page
  • Writer's pictureShiva Boloorian - شیوا

استودیوی آواز استاد

در بزرگترین و تخصصی ترین  استودیوی فیلمبرداری کروماکی ایران (blue screen , Green screen) مشغول فیلمبرداری هستیم.


من این استودیو را دوست دارم....شکلش را، ظاهرش، امکاناتش، رنگ سبز لبریز از خلاقیتش، پروژکتورهایش، هوایش را....

هر آنچه که در خیال و تصور وجود داشته باشد را میتوانی پشت سر بازیگر یا سوژه خلق کنی تا تماشاگر پا به خیال و تصور تو بگذارد و آنرا با چشم ببیند... و این فوق العاده است.... فوق العاده...

به همین دلیل این روزها ثانیه به ثانیه اش با علاقه و لذت و خوشحالی زیادی برای من میگذرد....به خصوص در کنار گروهی که تک تک شان را دوست دارم.

فقط یک مساله بسیار کوچکی وجود دارد:

در همسایگی این استودیو، خروسی زندگی میکندکه شیفته ی آواز است. و چنان غرق در لذت میخواند که انگار حنجره ی استاد محمد اصفهانی است که در استیج پنج هزار نفری میلاد نورچهچه میزند یا که خود استاد محمد نوری است که از دیار باقی برگشته.

استاد، جناب آقای خروس، به محض شنیدن فرمان: سه،دو،یک، حرکت ، چنان نوک مبارک را به سمت آسمان باز میکند و چنان چشمها را می بندد و چنان با تمام قوا شروع به خواندن میکند که انگار اصلا فرمان سه،دو، یک، حرکت برای ضبط صدای استاد بوده است!

و طبیعی است که ما مجبوریم فیلمبرداری را متوقف کنیم تا بلکه بعد از دهها بار خواندن همان یک بیت معروف "قوقولی قوقو"  استاد رضایت دهد و برود آبی بنوشد تا بتوانیم یک سکانس ضبط کنیم.

اما سکوت چنددقیقه ایی استادخروس و دلخوشی ما طولی نمیکشد.

 درست وسط یک پلان حسی و پر حرکت و سخت، او سرحال و انرژی گرفته و خستگی در کرده با نیرویی تازه دوباره شروع به خواندن میکندو ما دوباره باید مدتی را در کات به سر ببریم و به شکل کاملا اجباری از صدای استاد بهره برده و استفاده معنوی کنیم!

بنده خودم، شخصا، حاضرم پیشقدم شوم تا نام ایشان را در کتاب رکوردهای گینس، بعنوان قدرتمندترین حنجره ی خروسی جهان ثبت کنم! که البته خواندنش نه بابت یک خواندن و تمرین- معمولی -صدا، که بابت به رخ کشیدن حنجره ایی است که نه زمان میشناسد نه مکان و در تمام ثانیه های شبانه روز، بدون کات و بدون نفس گیری مشغول تلاوت همان شاه بیت "قوقولی قوقو" است!

جای شکرش باقیست که استاد فعلا همین یک بیت را بلد است. خدا به ما رحم کرده که کل مثنوی معنوی را حفظ نیستند!

این است روزگار ما در بزرگترین و مجهزترین استودیوی کروماکی  یا همان بلو اسکرین ایران.... استودیویی که من بی اندازه دوستش دارم...

پ.ن : ای تمام ساعت 9 های شب من عاشق شماها هستم.... ساعت 9 شب وقتی در استودیو باز میشود که..... وای خداااااااااا.....

Recent Posts

See All

...ت...مثل تو

چقدر دوست داشتم درست در اولین شب، بعد از آن اتفاق تلخ، کسی از من می پرسید.... کسی برای تصویر زمین خوردنم، برای زخمهای عمیقم، از من می پرسید:  حالا چه کسی پناهت میدهد؟  چه کسی چکمه های خونینت رادرمی آ

دیالوگ

اوندین: فقط یک چیز میخواهم بدانم، آیا موجودات دنیا همدیگر را ترک میکنند؟ شوالیه: چه میخواهی بگویی؟ اوندین:مثلا یک شاه و ملکه که عاشق همدیگرند از هم جدا میشوند؟ شوالیه: مقصودت را نمیفهمم. اوندین: توی د

...یک راز عجیب

2 > 70000000 همیشه قطر کم ، نشانگر ضعف نیست.

bottom of page